سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خلوت من

 

یه وقتایی بی دلیل لم میدی روی مبل و با کنترل تلویزیون، هی کانال عوض می کنی.
یه وقتایی با وجودی که منتظر هیچ چیزی نیستی، بی دلیل راه به راه به ساعت نگاه میکنی.
یه وقتایی گوشیتو برمیداری و همینطوری بی دلیل به رُفقا miss call می زنی.
یه وقتایی یک عالمه کار داری و بی دلیل حوصله ی انجام هیچ کدوم رو نداری.
یه وقتایی هم سر حالی و بی دلیل دلت می خواد بخندی، الکی خوش باشی.
و بیشتر از همه ی اینها، گاهی بی دلیل... گریه می کنی.

نامی برای مُردن
نامی برای تا به ابد زیستن
نامی برای بی که بدانی چرا
                                   گاهی گریستن*

قضیه پیچیده نیست. پشت همه ی این «بی دلیل» ها یک دلیل بزرگ نهفته اس.
دل تنگی برای... خــــدا!

گاهی یک حرف، یک زمستان آدم را گرم نگه می دارد. 

 

* شعر از قیصر امین پور

..............................................
پایین نوشت: شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی...

 

 


نوشته شده در جمعه 90/8/27ساعت 7:0 عصر توسط رضوان تو بنویس ( ) | |


آخرین مطالب
» تو سالها سرنشین این گوشه از شهر بودی...
آمپاسِ شَدید!
خلوتی که شلوغ شد
طوفانی از واژه ها
همه ی دغدغه های من
سنای من
سیسمونی و باقی قضایا
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com