سلام بزرگوار.
کار براي زن هميشه اين عارضه رو داره که از آرامش او کم مي کنه. نگاه شما به موضوع کار بعد از انصراف از کار باز هم براي من بيانگر همون ساختار سالم زير بناي فکري شماست. چرا که منطقي و کاملا بر اساس اصول ارزشي درباره ش حرف مي زنيد. به دور از آنچه بين غالب زنان ما حتي خانم هاي مذهبي ما رواج داره.
اولا ازين مدت فعاليت خسته نباشيد. قطعا سختي ها مي گذره و آنچه مي مونه خدمتيه که به خلق محروم و گرفتار کرديد. من ازين بابت حقيقتا به سرکار غبطه مي خورم.
ثانيا مهم اينجاست که به محل کار اصلي يعني خانه ورود جدي پيدا کرده ايد. خانه داري نه به معناي ÷خت و پز که به معناي ايجاد محوريت عاطفي ميان اعضا به ويژ همسر، کار خطيريه که حتما شما به خوبي و با کمک حضرت زهرا سلام الله عليها اون رو به انجام مي رسونيد. و خواستگاه يک نسل پاک رو ايجاد مي کنيد.
اما يک گلايه جدي جدي!
اين پاراگراف خدتون رو بخونيد:(از خانواده دور شدن و به تفريح نرفتن و فرصتي براي کتاب نداشتن و وبلاگ رو فراموش کردن و ... از اين قبيل.)
چيزي جا ننداختيد؟ نفرماييد نه. پس فعاليت هاي گرافيکي چي مي شه؟
منتظر هستم ببينم که نوک مدادتون با کاغذ در گير شده. همين هم مي تونه توانايي شما رو بازيابي کنه.
به همسر بزرگوارتون سلام حقير رو برسونيد.