1- پسر کاکل زري رو بگووووو.
2- با اون شيره غذا درست مي کردي خب. سوپ و فرني و ...
3- اعتکاف... از اعتکاف تهران بازموندن بسکه دير به مشهد رسيديم. دلمو خوش کرده بودم مي رم داخل گوهر شاد، کنار بقيه معتکفين مي شينم و باهاشون هم دل مي شم... راهم ندادن. چهار قفل بود همه درها، چهار پرده بود همه پنجره ها...