سلام رضوان جان گل گلاب
راستش نمي دونم چطوري شد يهو... خودم هم مونده بودم... اما... خوب كه رفت والا مي ماندم با پيشنهادهايي كه دادم ونپذيرفت چه كنم...
نظراتت خيلي عالي بودن ... با اون تعريف مصطفي مستوري خيلي خيلي موافقم... و باهات موافقم كه عشق مثل شعله هاي آتيشه... زبانه مي كشه و تورو در خودش مي سوزونه اما همين سوختن هم لذت بخشه... يه جنون... جنوني که اگه آگاهانه باشه رنجش هم لذت بخشه...