سلام رضوان جانم
مرسي از توجه ظريفت... راستشو بخواي دلم لك زده بود براي يكي از اون نوحه خوني هاي همشهري هاي خودمون... توي سيدممد... اما ... خوب نبود... هيچي توي اين كرج خراب شده همه ميخواستن وارد دسته ي سينه زني هيئت خوزستاني ها بشن و خوب مي توني حدس بزني كه وقتي كسي نتونه قشنگ ،واحد، بره چه بلبشويي توي صفهاي منظم خوزستاني ها بوجود مياره... تازه هيچكسي هم بلد نبود درست واحد بزنه... خوب چه ميشه كرد! وقتي كه فرسنگها از شهرت دور باشي همين بلا هم بايد سرت بياد... اين بود كه باديدن اون نوحه خون عرب... واي نمي دوني چه ذوقي كردم...
اميدوارم منم بتونم جز لينكهاي موجود در وبلاگت باقي بمونم ...
مواظب خودت باش دختر خوزستاني عزيز.