سلام آشنا
خوبي
شما ببخش
ميدونم شعر بدي بود
ولي خوب سفارشه ديگه
دعامون کن
تا بعد
سلام
منونم كه انتقاد كردي
ياد با آن روزگاران ياد باد...
بابا ايول
همينجوري هم خيلي طولاني بود
منتظر بقيه اش هستيم
جالب بود ..زيبا بود
در پناه خود خدا
يا ساقي كوثر
سلام رضوان جان1-منتظر خوندن بقيه خاطراتت هستم
2- ما که نبوديم تو روزاي انقلاب با ديدن تصاويرش انقدر ذوق زده ميشيم خوش به حال اونايي که تو اون روزا نفس کشيدنالتماس دعا
زيارتتون قبول باشه
کاش دوستت دارم بي هيچ غرضي بر زبان ها جاري بودبا تو بودن ها بي هيچ دليلي واقعي بودآنگاه رنگ عشق من و تو ماندني بود...
خوش به حالت . البته ما اين چند روزه به اندازه ي كافي برف ديديم ... ولي خب حرم حال و هوايي داره ... شيطون نگفته بودي با دايي و مامان بزرگت رفتي !
موفق باشي ...
يا علي ...
سلام رضوان عزيزم
زيارتت مقبول درگاه الهي . شهر مقدسمشهد هميشه زمستانها سرد است . مخصوصا امسال كه همه جا سرما بيداد ميكند .
از لطفي كه نسبت به پست اينبارم داشتي بي نهايت ممنونم .
عكسها هم فوق العاده قشنگ وزيبا بودند . دستت درد نكتد
...سلام رضوان جون!
آآآآآآآآآآآآآآآخيش!...جونم به لبم رسيد تا رسيدم اينجا..گفتم نكنه بيام لينكم نباشه
...ما هم روز آخري كه مشهد بوديم برف ميومد..كلي هم عكس گرفتم..اما حيف كه فرصت نشد جايي بذارمش...
با اين نوشته ت و با اون فرشهاي لاستيكي همه خاطرات منم زنده شد..يادش بخير چقدر خنديديم با دوستم...
فرض كن توي اين جاده هاي لاستيكيه دو طرفه (!!) دوست جان هم هوس دبليو 30 بكنننننننننننن
حالا هرچي ما ميگيم بي خيال!..ميگه نهههههههههه
کلي راه بي خودي رفتيم و برگشتيم
سلام جونم
يادته همون موقع كه مي خواستي بري گفتم منم بذار تو چمدونت ببر؟حالا پشيمون شدم نيومدم باهات...بايد به زور خودم رو جا مي كردم...
آخه دختر اين همه كيف و حال زياديت نشد؟ذوق مرگ نشدي؟(اين يعني اين كه به شدت حسوديم شده...!)منم مي خوام...!
جات خالي من كه دقيقا اولين روزي كه برف اومد با مخ افتادم زمين!جاتم سبز كردم!كله ام هنوز بادش نخوابيده!
باز خوبه دستت رسيد من كه هر وقت مي رم بعدش بايد جنازه ام(البته بلا نسبت خودم)رو بكشن بيرون.آخر هم دستم نمي رسه...
خوش به حالت...
واي.چقدر من پر حرفم.برم ديگه...
خدافس
يا حق