سلام
تند تند خوندم
باز مثل هميشه طريقه روايتت خيلي باحال بود
پست قبليتم يه نيگاه انداختم، مخصوصا سر کار رفتنت رو ! (جمله ام ايهام داشت!) در هر صورت مبارکه. من شيريني مي خوام، به من ربطي نداره!
گذر ِ خدا ! يادش به خير. اينو خوب اومدي.
پس کلي خاطرات پدرت تازه شده ها. چه کيفي کردن.
پانوشت 2 تو، پايه ام اسااااااااااااااااااااااااااااااس ! دقيقاً