• وبلاگ : خلوت من
  • يادداشت : شهر من، من به تو مي انديشم
  • نظرات : 7 خصوصي ، 37 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام.

    من دوست داشتم تو يكي از شهرستان ها زندگي مي كردم

    البته از نوع خوش آب و هواش!!

    ما از اين تهران لعنتي خسته شديم

    از اين همه دود و ترافيك

    از اين همه گرووني و تورم.

    از اين همه بي انصافي

    خسته شديم

    هر روزي كه از خونه ميايم بيرون غصه مون ميگيره

    كه حالا اين همه راه رو تو اين شهر شلوغ چطوري بايد بريم.

    باورت ميشه من مشهد و اصفهان كه ميريم چقدر احساس مي كنم اين شهرهاي به اصطلاح بزرگ كوچك هستند؟

    واقعا نسبت به تهران كه همه ي بيابوناي اطرافش تبديل به شرق و غرب همين شهر شدند خيلي كوچك هستند.

    كلافه ام

    از اينكه هر روز بايد سه ساعت تموم مسيري رو طي كنم تا بيام سركار و برگردم خونه

    تو اين وضعيتي كه چقدر وقت كم مياريم

    چقدر حرف زدم..

    راستي من اولين و آخرين باري كه تا حالا اومدم اهواز و خرمشهر، ارديبهشت سال 79 بود كه اومديم مناطق جنگي

    يادش بخير

    يادمه انقدر حالم بد (از نظر ديگران البته) شده بود كه ديگه نذاشتن بيام!! و من چقدر گريه كردم اونروزي كه مامانينا رضايت نامه رو امضاء نكردند و ساعت ها توي راه پله بودم شب رو هم روي يه تيكه فرش تو پاگرد خوابيدم اما فايده نداشت.

    بگذريم.

    روز خوبي داشته باشي

    سر افطار دعا كن

    يا علي!!

    پاسخ

    کيف کردم از اين پر حرفي...