لحظه ديدار نزديك است...وبلاگ با خبري از كنسرت رضا صادقي به روز شد
كتابي بسيار قوي!
آدم رو بارها به فكر مي ندازه. يعني موقع خوندنش بارها مي شه كه انگشتت رو مي ذاري لاي اون صفحه و مي بنديش و فكر مي كني، زل مي زني و مي بيني راست مي گه.
به اطرافيان براي خوندن كم كتاب توصيه مي كنم، شايد يكي از دلايلش اختلاف سليقه آدم هاست. اما اين كتاب رو به هر كي دادم بخونه ازش تعريف كرده.
---------
ما لطفا از خواندن كتاب لذت برديم. ممنان !
-------
پ.ن. 2 : به به. به سلامتي. هر جا مي ريد، ظرف يه مدت كوتاه همه متوجه مي شن كه چقدر خوبي از خودتونه ! و سعي مي كنن نگهتون دارند. قرارداد جديد مبارك. شيريني بار اولي كه سر كار رفتيد رو نخورديم البته هنوز.
ايشالا كارهاي اصلي و كارهاي مورد علاقه تون (گرافيك و ...) تو زندگي كم رنگ نشه.
يا علي
سلام.احوال شما؟
راستش من اين همه پيچيدگي كه گفتي توي اين كتاب هست رو حس نكردم.همچنين بيان مستور، كه به نظرم حداقل توي اين كتاب خاص نيست.ولي محتواي كتاب و موضوعش برام جالب و جذاب بود و نتيجه هاي قشنگي كه بدست مياد.و موافقم كه :
لطفا از خواندن اين کتاب لذت ببريد!!
سلام ...
بار اول كه اين كتاب را خوندم ازش خوشم اومد ...
بار دوم كه خوندمش نسبت بهش سرد شدم !
نكته اي كه توي هر دو دفعه متوجه شدم اينه كه :
خوندن اين كتاب خيلي روي آدم تاثير ميذاره ...
...
پس بالاخره عقب افتاد آره ؟! حتمي ؟! يعني ما بريم بليط ها را كنسل كنيم ؟!!
يا علي خانومي ...
سلام .
من قبلا از خوندن اين كتاب لذت بردم .
كاش اينم مي گفتي كه همين جمله ي قشنگ « روي ماه خداوند را ببوس » از زبون كيه ...
موفق باشي .
دو ماه پيش دوست عزيزم http://javanemrooz.parsiblog.com/كه به دفترمون قدم رنجه فرموده بود ،يك نسخه اش رو بهم داد . يك ماهي دستم بود و فرصت نمي كردم بخونم تا اين كه بالاخره يك شب فرصت درست كردم و تا صبح خوندمش و البته لذت هم بردم .
در تكميل فرمايش شما بايد عرض كنم يكي از بديع ترين فضاسازيهاي مستور ، به قلم كشيدن افكاري ست كه بر روي تصاوير به ظاهر نامربوطي كه چشم مي بيند ، ضبط مي شود . مثل دو نوار نگاتيو و مغناطيس صوت . صحنه صبحانه خوردن يونس و سايه و تلفيق مقطع جملات سايه و افكار فلسفي يونس و همچنين صحنه آخر يعني بادبادك بازي بچه ها و افكار يونس كه با جملات يكي در ميان هردوي آنها به پيش مي رود تا كل قصه به يك نتيجه واحد برسد ، از بارزترين اين فضا سازي هاست.
اين در واقع به قلم كشيدن تجربه اي ست كه معمولا همه داشته اند ،آنهم به صورتي نو و جذاب و هدفمند .
موفق باشيد .
"اي پسر عمران! هرگاه بنده اي مرا بخواند، آن چنان به سخن او گوش مي سپرم که گويي بنده اي جز او ندارم اما شگفتا که بنده ام همه را چنان مي خواند که گويي همه خداي ِ اويند جز من
باران ِ خبر، دانايي انسان رو آشفته مي کنه و وقتي آگاهي کسي آشفته شد خود او هم درمانده مي شه. دانايي ِ پريشان از جهل بدتره چون به هر حال در ندانستن آرامشي هست که در دانستن نيست
استفاده بردم
در ضمن طرح هاي زيباي شما از اسما الحسني را ديدم و لذت بردم
زنده باشي
بدروود
دوست خوبم سلام
خدمت رسيد تو وب شما يه دوري بزنم و سلامي عرض كنم
تا بعد عليرضا
منتظر حضور گرم شما تو وبم هستم
منم اين كتاب رو خوندم و هنوز هم گاهي يه جاهايي ياد يه جاهائيش مي افتم. البته جلدش اينجوري نبود اون موقع. بنفش و قرمز و قاطي پاطي بود.
در مورد اون اتفاق هم ناراحت شدم. خيلي از اين اتفاقات حرص مي خورم. اما شايد به قول تو خيري توشه.
موفق باشي.
سلام
جالبه
آرامش ندونستن ...
موفق باشي
همين!