خوبه،خوشم اومد كه تو ام همشهري جواني شديمن 2 ساله كه مشتري مجله هستم
به پيروزي قهرمان قصه هايت،هميشه اميدوار باش.چرا كه نااميدي...مانند دروغي است كه پدربزرگ هااز جنگ جهاني اول مي گويند!!!...وبلاگ به روز شد!
سلام به رضوان گرامي
خوبين انشاله
اگه نيمه هاي ارديبهشت دقيقا شانزده ارديبهشت باشه بايد بگم مقارن با فرخنده زادروز بنده است
در مورد نظر دادن به دليل اينكه همشهري جوان مربوط به قشر جوانه لابد از ما پيرمردها انتظار نظر نداريد
در مورد دوري شما هم از همشهري جوان شما فكر ميكنيد بخاطر وبلاگ نوشته در واقع به خاطر فكر كنم ( جدي نگيريد) دوري شما از سنين جواني باشه
راستي من به روزم
پايين نوشت 1: ننوشتن نداريم ها. گفته باشم.
پايين نوشت 2: من هم متقابلا به شما تبريك مي گويم.
پايين نوشت 3: اروپي چي مي كردي دهه هفتاد؟ نمايشگاهي چيزي به پستت خورده بود؟
پايين نوشت آخر: محظوظ شدم. دست مريزاد
سلام خاله رضوان
اين مجله هايي كه آدم باهاشون بزرگ مي شه، خيلي خاطره انگيزه. حالا خود من با همشهري جوان كمتر، ولي با چلچراغ بود كه اين تجربه رو داشتم. هر هفته خريدن و درگير مسايل روز با زبان طنزش بودن. هيات تحريره اش هم كه جوونهاي دانشجويي بودند هم سن و سال خودم. جشنواره ها، نمايشگاه مطبوعات، شب يلدايي كه جشن مي گرفتن و ...
حالا اينه كه دقيقا مي دونم چي ميگي.
مخصوصا اين كه حوزه هنري علاقه شما هم تو مجله همشهري جوان زياده.
فكر كنم اگر خودتون رو حتما يه روز خاصي موظف كنيد به خريدنش، اونوقت رو روال مي افته و هميشه مي خريد. بعدش هم زمان براي خوندن زياده. حداقلش تو رفت و آمد ها و تاكسي و يه كم از برنامه تلويزيون كم كردن، يا چند دقيقه قبل خواب، يا نمي دونم، بالاخره هركسي يه وقت هاي كوتاه داره واسه خودش ديگه. حق مي دم البته شما خيلي سرتون شلوغه و مسووليت هاي مختلف زيادي داريد. بگرديد اون وسطها به علاقه خودتون هم بها بديد و جاش كنيد
سلام
التماس کردم که سراسر وجودم رو پُر کنه از خودش و خودش و خودش...اللهم ارزقنا... خداخيرتون بده بزرگوار
ممنون كه به ما سر زديد
به روزيم...و منتظر حضور سبزتون
منم گاااااااااهي ميخونمش...
اغلب چون سر راه برگشتم به خونه روزنامه فروشي هست واي ميسم و هم يه نيگا به تيتر روزنامه ها ميكنم هم مجله...
اگه تيتر روش خوب باشه تيتراي توشم ميبنم
اگه از ايندوتا فيلتر با موفقيت رد شد هم كه ميگيرم
اما من چون رشته ام نظريه هميشه دانشمند ميخونم
يعني نزديك يه ساله نخوندم
ماهنامه است
مامان جان هر ماه واسم ميگيره اما هنوز وقت نكردم بخونم...تيتراشو ميبينم اما توشو نه!!!!!
منم كم درگيري ندارم...هرچند شايد يه اپسيلون کمتر از شما متاهل ها!فقط يه اپسيلون هاااا!
منتظر حضور سبزتونيم
خدانگهدار
هميشه ميتوان عاشق بود
شرط اول اينکه کودک باشي....
به يه بازي دعوتت كردم مي ياي؟
سلام مجدد .
آره فصليه . البته عطسه چون مني گردي بر دامن همشهري جوان شما نخواهد افشاند .
به عنوان يك كار ژورناليستي خوب قبولش دلرم . چيزي كه خوشم نمياد تقليد بدون روش شناسيه .
به آقا سلام برسانيد .
سلام .
منم يه زماني مي خوندمش . عاشق گوي ها و تمشك هاي طلاييش بودم !!!!
البته قبل از اون يه زماني كه خيلي احساس نوجووني ميكردم
« دوچرخه » خون شده بودم ... بعد كه احساس جووني كردم ، همشهري جوان ...
حالا نمي دونم چه احساسي دارم كه خيلي وقته سراغ هيچ مجله اي نرفتم ...
موفق باشي .
اين طرفها گرافيك همشهري جوان شده براي بعضي مطبوعات چي هاي جوان ما بت . لذا من نا خود آگاه نسبت بهش آلرژي گرفتم .
دعا گوييم . يا علي .
چو غبار شکسته در سر راهت نشسته امقدمي بر زمين گذار و مرا سرفراز کن
سلام دوست عزيز گذري وبلاگت رو ديدم! موفق باشيشما را به وبلاگ نسل سوخته دعوت مي کنممنتظر نقد و نظر ارزشمندت هستم
سبز باشي و پايدار