دبيرستاني که بودم يه نامرد!!!! چادرم رو دزديد وقتي توي کلاس نبودم!
اون روز از يکي از بچه ها که چادر مي پوشيد ولي چادري نبود چادرش رو گرفتم. بعد با خودم گفتم خدايا من همه رو مي تونم ببخشم ولي اون يکه چادرم رو دزديد رو نه! چون فکر نکرد من چه جوري بايد برم خونه! حالا ولي مي گم خدايا اگه توبه کرده از کارهاي بدش و تو بخشيدي منم مي بخشم!
کلاس اول هم که بودم .....
تو اون پست "من چادري ام" رو توي وبلاگ من نخوندي!؟
کاش اين قالب رو عوض مي کردي. وقتي پست رو مي خونيم تازه بايد بريم بالا براي کامنت!
قشنگ بود
هيچ کس به من نگفت آزادي براي انتخاب چادر. من هميشه مجبور بودم. ولي حالا خوشحالم براي اين اجبار... شايد اگه آزاد بودم جنبه ش رو نداشتم!
سلام عزيزم.
از عمق وجود مي فهمم چي ميگي!
سلام خواهرم
ممنون که قابل دونستيد و اجابت دعوت فرمودين
چرا زودتر خبر ندادين؟
رفت براي وبلاگ موج