• وبلاگ : خلوت من
  • يادداشت : تابستانِ دوست نداشتنيِ من!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 13 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام آبجي
    خوبي؟
    منم از پارسال که ازدواج کردم ساکن شهري شدم که گرماش مثل اهواز وحشتناکه. بالاي 50 درجه ...
    پارسال که عادت نداشتم وقتي از اتاقي که کولرش روشن بود ميرفتم مثلا برم آشپزخونه، تا برسم به آشپزخونه به مرز بي هوشي رسيده بودم بس که بي حال ميشدم از گرما... ولي امسال چون از قبل خودمو براي پذيرش گرما آماده کردم کمتر اذيت ميشم. هر چند که هوا همچنان گرمه. انقد که حتي شب ها هم جرأت نميکنم از خونه خارج بشم. خوبه ديگه نيازي نيست آبگرمکن روشن بشه همينطوري خدادادي آب گرم و حتي گاهي آب جوش داريم :))
    يه بار داشتم تلفني با خواهرم حرف ميزدم خيس عرق شده بودم، خواهرم گفت چته؟ گفتم با وجودي که کولر روشنه ولي خنک نميشم. گفت خب برو يه آب به صورتت بزن حالت جا بياد! گفتم دلت خوشه ها! آب اينجا هميشه گرمه حتي شب ها! مگه اينکه برم از تو يخچال آب بردارم بزنم صورتم بلکه خنک بشم.
    بگذريم ... به قول همسرم ميگه خدا اينطوري امتحانمون ميکنه.
    راستي تولدت مبارک خواهر جان

    پاسخ

    سلام عزيز! چه عجب يادي ازما كردي! من البته از بعد عروسيم ديگه اهواز زندگي نمي كنم. ولي اينجايي كه هستم با وجود زمستوناي سردش، تابستوناي گرمي هم داره. به حد اهواز نيست البته. بازم خدا رو شكر.// ممنونم عزيزم. البته تولد خودم كه نشده هنوز، تولد وبم!