سلام دوست من...
اميدوارم حالت خوب باشه...
خيلي اتفاقي به وبت برخوردم...
اما حقيقتا لذت بردم...
مطالب بسيار زيبا و البته دل نوشته هايي که با مهارت و وسواس خاصي ثبت شده...
اميدوارم تو کار وبلاگ نويسي موفق باشي...
به وب من عم سر بزن...خوشحال ميشم...
اگر مايل به تبادل لينک هم بودي خبرم کن...
شاد باشي
ياعلي

شمعها را من فوت ميکنم !
ياد " چراغها را من خاموش ميکنم " افتادم !
خونديش ؟

سلام

تولدت مبارک دختر عمه جووون ببخشيد دير شد
ديگر شستنِ چشم ها فايده ندارد سهراب! چشم را بايد بست بهتر است اصلاً نديد...!!

با سلام

به روز رساني وبلاگ عماد با مطلب حريم کربلا

منتظرتون هستم

يا علي

www.emaad.parsiblog.com

سلام.

شما دوست داريد بنويسم و خيلي هاي ديگه دوست ندارند!‌
حرف اونا را گوش کنيم يا شما رو؟
ولي خانه ي ما جاي خوبي هم نيست!
پايين شهر است و پر از درد و سختي و رنج.
اين که دير پيدا کرديد اين ديار را ضرر نکرده ايد بانو.

مبارکا باشه رضوان جان پير شي الاهي!!!

راستي عکاس تصوير شماره 1 خودم بود.

سلام.
ابتدا ميلاد بانو رو تبريک مي گم خدمتتون. و بعد ميلاد خودتون رو که مصادف با اين روزه. ان شاالله که سعادت داشته باشيد معصومه شويد. ما که همجوار بانو هستيم و همسايه ايشان و البته هر روز مهمانشان هستيم.
...
آري اين پست کوتاه بود و بنا بر اين بود که کوتاه تر هم باشد. بند هفت هم کاملا جدي بوده همانطور که متوجه شديد. راستش اينجا بايد دير و زود تعطيل بشه بالاخره. ده ساله دارم وبلاگ مي نويسم و هيچ پيشرفت و نتيجه خاصي تو اين چند سال نديدم. جز اينکه خدا چند تا چيز داد. که اونم نمي دونم به برکت چي بوده. تو اين ده سال چند دوست خوب پيدا کرديم و با خيلي هايشان هنوز هم زندگي مي کنيم. ولي فکر نمي کنم نگراني تان مورد دار باشد. چون خانه ما و نوشته هاي من حتي ارزش خواندن هم ندارد. چند هزار تا آآآ هم ايده ي سال 89 بود. همچين هم تازگي نداشت. البته براي شما چرا! زندگي نامه ام را اگر بنويسم صداي خيلي ها در مي آيد و منعم مي کنند. البته به علاوه ي صداي دوستان خانه ي ما مي شود صحراي کربلا و اشک همه جاري مي شود و رود فرات را به چشم مي بينيم!!! (بي اغراق)

تولدتون مبارک...

جواب همرو دادي بجز من

سلام
تولدتون مبارک.

بازم تولدت مبارک