سلام
ان شاء الله صدساله بشه وبلاگت ... اينم دعا
به گمانم اسم وبلاگ منم بايد الان تو اين ليستت مي بود فقط نتونستم طاقت بيارمو برگشتم
يک سالگي وبلاگتون رو تبريک ميگم. بعضي از اين وبلاگايي که نوشته بوديد، دقيقا منم همين حس رو نسبت بهشون داشتم. گرچه بعضياشون رو هم اصلا نميشناختم.
اما من به نوشتن اين چيزا توي پست يک سالگي انتقاد دارم. خيلي نوميدانه بود. مخصوصا حاشيه.
همين.
سلامم را تو پاسخ گوي...
راستي، تولد خلوتات را صميمانه تبريك ميگويم. به ياد دارم آمدنت را و پس از آن بهانه گرفتن را براي رفتن از جمعمان و از آن پستر (!) درخواستهاي مكرر من براي ماندنت...
توفيقات روزافزون
دمت گرم و سرت خوش باد...
يا هو
سلام دوس جون
ما جسارت نمي نماييم استاد!
آخه قالب به همين حد ساده ولي سفيده سفيد هم فكر كنم داشته باشه پارسي بلاگ! اين يه نموره ابيه...
مطمئن باش خيلي از اينايي كه نام بردي، خودشون بيشترين غم رو به جان خريدن كه وبلاگشون رو از دست دادن. انتخاب بين خوب و بد خيلي آسونه. ولي تو وقتي ميتوني اونها رو درك كني كه انتخاب بين بد و بدتر رو تصور كني! مهمتر اينه كه سعي كني به هر طريق ممكن به اهدافت جامهي عمل بپوشوني. وقتي يه مسيري رو براي حركت انتخاب ميكنيم، وقتي به مانعي يا سنگي در مسيرمون رسيديم، بايد تلاش كنيم اون مانع رو از سر راه برداريم. ولي اگه تراشيدن اون سنگ مساوي بود با يه كار عبث كه فقط وقت و انرژي و عمر ما رو ميگيره، نبايد پشت اون بمونيم و زار بزنيم و سينه بزنيم، بلكه گاهي اوقات بهتره كه سنگ رو دور بزنيم...
مثل آب، جاري باشيم...
دعا ميكنم همچين مانعي براي وبت و وبم پيش نياد.
آبدارخانه ي ما كه دوست داشتني نبود اما تعـ....
شايد ته ليستت يه جاي خالي باشه هنوز
زلال باشيد
يا حق
.... و من هم پنجره .
ضمنا كوچك ترين وظيفه بود .
سلام ...
نميدونم چرا باخوندن اين پستت كلي غم توي دلم نشست ...
اگه يه روز بي دليل وبلاگم را بستم باهام چيكار ميكني ؟؟!!
اميدوارم وبلاگت 120 سال عمر كنه! اين را واقعا از صميم قلبم گفتم ...
تا چند روز آينده وبلاگهاي ديگه اي هم بسته ميشن ...
اميدوارم مثل وبلاگ عاشق باز هم اميدي به برگشتشون باشه !!!
برام دعا كن ...
يا علي ...
سلام عليکم...
از وفاداري و مهربونيت ممنون...
اينه که لحظه ها رو با عشق ميشه جاودانه کرد....منتظرتم...
سلام رضوان جان ببخش كه اينقدر دير اومدم.کمي سرم شلوغه.
رضوان عزيز هر دل نوشته اي و يا هر کلامي فقط ميتونه براي ما يک نشانه باشد و گاهي همان يک نشانه ساعتها ما را به فکر فرو ميبرد و چقدر زيباست که کلامي ما را به صفا و صداقت نويسنده برساند مثل کلام بي پيرايه و صادقانه رضوان عزيز.