سلام ...
نوشته ات چرا اين همه غم داره ؟!
ميدوني خود خدا هم گاهي براي ما حجابي ميشه كه باعث ميشه بهش نزديك نشيم ... ما گاهي از خود خدا هم حجاب ميسازيم ...
صبر داشته باش صبر ...
بالاخره يه روز تموم ميشه ...
يا علي ...
سلام خانومم
بازم...؟ديدي اون دفعه گفتم...نكن اينجوري با خودت...من الان گرفته ام چون ديگرون دلمو شكوندن...البته بر و بچ سفارش نماز كردن...مي خوام بخونم...تو چرا...؟تو هم؟فكر نكنم...چمي دونم!
بعضي وقتا ما فكر مي كنيم حرفا تموم شدن.اما هنوز يه دنيا حرف وجود داره...براي حرف زدن با او كلمه ها و جمله هاي زيادي وجود داره...
بعضي وقتا هم آدم از دنياي مجازي خسته مي شه...تو اينجوري شدي؟آره؟دعا مي كنم اينجوري نباشه...
خيلي مواظب خودت باش...
ياحق
سلام
چرا قلبم اين طوري مي زنه؟؟
اين حجاب كه گفتي چيه؟!!!
همين!
سلام آبجي
حرفها حجابند ...دغدغه ها حجابند ...گاهي اين وبلاگها هم حجابند ...خدايا كلي حرف دارم كه با تو بزنم ولي دل مشغولي ها حجابند دوست ندارم گمت كنم ...من از كدام طرف مي رسم به يك هدهد ؟............................متنت خيلي قشنگ بود آبجي حرف دل بود نشست اونجايي كه بايد مي نشست . يا حق