سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خلوت من

روزی آلیس در جاده ای گربه ای را بر روی یک درخت دید.
از او پرسید که در کدام جاده هستم؟
اما جواب او یک سوال بود: « کجا می خواهی بروی؟ »
آلیس جواب داد: « نمی دانم. »
سپس گربه گفت: « مهم نیست. »

- لویس کارول -

***

این روزها وارد دنیای نت که میشم نمی دونم کجا می خوام برم و با کی کار دارم. گیج میشم و سردرگم. شاید ساعتها داخلش پرسه بزنم اما هیچ هدف مشخص و قابل عرضی ندارم. این میشه که برام هم مهم نیست کی بیام و کی برم و کجا برم و چطور برم.

پرسه زدن توی هر جایی - حتی دنیای مجازی - وقتی هدف دار و مقصد دار باشه لذت بخشه.

اینکه چه چیزی هنوز باعث میشه که گه گاه سری به این مجاز می زنم، برای خودم هم سواله. شاید لطف دوستان (که گاهی دلتنگشون می شم)، شاید خاطره ی شیرین روزهای وبلاگ نویسی، و شاید هم حرف هایی که برای نگفتن دارم...

جز آرزوی وصل تو یک دم نمی کنم       یک دم ز سینه مهر تو را، کم نمی کنم
    ای آنکه سربلند مرا آفریده ای         جز پیش آستان تو، سَر خم نمی کنم

- سید حسن حسینی -

..........................................................
پایین نوشت1: آدم وقتی یک مدت از « سرزمین عجایب » فاصله می گیره، دوباره که برگشت ممکنه قدری ریپ بزنه!! از این بابت پوزش می طلبم.
پایین نوشت2: اینکه من کجا بودم و چرا نبودم و اینها، قصه اش مفصله. اما خدائیش دلم تنگ شد. هم برای اینجا و هم برای دوستان عزیزی که این حوالی هم گاهی سرک می کشن. درسته دیر شده اما من که نگفتم: نمازها و روزه ها تون قبول. عیدتون مبارک.


نوشته شده در چهارشنبه 88/7/8ساعت 8:55 عصر توسط رضوان تو بنویس ( ) | |


آخرین مطالب
» تو سالها سرنشین این گوشه از شهر بودی...
آمپاسِ شَدید!
خلوتی که شلوغ شد
طوفانی از واژه ها
همه ی دغدغه های من
سنای من
سیسمونی و باقی قضایا
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com