خلوت من
"حج؛ تصویرگر صحنه ی قیامت در دنیاست و حاجیان، زنده گانی اند که لباس مردگان را بر تن کرده اند تا آن روز را امروز تجربه کنند." ماه « ذی الحجه » هیچ سالی به اندازه ی امسال برام مهم نبوده. شاید به این خاطر که قراره به امید خدا « دختر حاجی » بشم! جدا از اشتیاق برای آش پشت پا و مراسم « بیرق زنان » و سوغاتی و این بساط ها، خیلی دوست داشتم که من جای پدر و مادرم عازم حج بودم. حتی شنیدن جمله ی « ایشالله با شوهرت بری مکه! » چیزی ار اشتیاقم کم نمی کنه. تنها بخش ناراحت کننده ی این روزها، وصیت کردنای گاه و بیگاه باباس که از مال و اموالش و کارهای نکرده اش برام میگه. اینکه داره میره به سفر حج و باید حسابش رو با همه ی بنده های خدا تسویه کنه. این میشه که دلم می گیره و دعا می کنم خیلی زود و به سلامت از سفر برگردن. انشاءلله. از خاک می روم که از آیینه ها شوم این چند روز فرصت خوبیست تا که من با جامه ای سپیدتر از بخت آفتاب در لحظه طواف بگردم به گرد یار حرف تمام شعر همین بود، اینکه من - محمد جواد شرافت- .......................................................
ها! می روم از این من خاکی رها شوم
از چند سال بندگی تن جدا شوم
از تیرگی، از این همه ظلمت رها شوم
سرگشته چون تمامی پروانه ها شوم
در خود فرو بریزم و از نو بنا شوم
پایین نوشت1: شاعری در مشعر
عارفی در عرفات
بر گل روی محمد صلوات!
پایین نوشت2: هنوز از دلتنگی قبلی رها نشده باید دلتنگی تازه ای رو تجربه کنم.
پایین نوشت3: بعد از عمری که بلاخره آسمون اهواز ابری شد و تصمیم به باریدن گرفت، چنان بی پروا بارید که عواقب شدیدی به دنبال داشت. خیابون ها تبدیل به رودخانه شدن و برق ها قطع شدن و تلفن ها هم قطع شدن و آب هم (چون با برق کار می کنه) قطع شد و حتی آسانسور ساختمون از کار افتاد و آیفون تصویری هم خراب شد و فاضلاب بعضی خونه ها بالا زد و ... سرتون رو درد نیارم. بارش نعمت الهی هم به ما نیومده!
Design By : RoozGozar.com |