خلوت من

از اولِ محرم تا حالا دارم با خودم کلنجار میرم تا مطلبی راجع به محرم توی این وب بگذارم. به هر دری زدم تا شاید بتونم نوشته ای در خور و شایسته ی این ماه پیدا کنم. حتی سری به نوشته های سالهای قبلم هم زدم. اما هر چه بود، درِ بسته بود!
حالا هم اگه این خلوت رو به روز کردم برای این بود که بگم

این جـــا برای از تـو نوشتن هوا کـم است
عالــم برای از تـو نوشتن مرا کـم است...

یا حسین شهید

یا حسین (ع)

.............................................................
پایین نوشت1: چند روزی رو مهمان امام رضا (ع) بودم و حسابی زیارت کردم. آب نمای خیابان روبه روی حرم (معروف به فلکه آب) به رنگ قرمز فواره میزد و واسه خودش صفایی داشت. مخصوصا توی اون سرما! روز آخر که برای وداع رفتیم حرم، آب نما مثلِ پیش از محرم سفید شده بود. انگار که عزاداریِ امام حسین (ع) تمام شده باشه... دلم گرفت.
پایین نوشت2: بلاخره خدا رو صدهزار مرتبه شکر، گوش شیطون کر و بترکه چشم حسود، ما هم به نعمت ADSL 
  مجهز شدیم! حالا بماند که توی این شهر غُراضه (!) برای وصل این سیستم چه ها که نکشیدیم!!
پایین نوشت3: از وقتی از طریق یک ستاره شناس و محقق نجوم فهمیدم طولانی ترین شبِ واقعی سال، آخرین شب آذر ماه نیست، از شب یلدا حال نمی برم! گویا شبی در نیمه های آذره.

 

 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/10/1ساعت 7:55 عصر توسط رضوان تو بنویس ( ) | |


آخرین مطالب
» تو سالها سرنشین این گوشه از شهر بودی...
آمپاسِ شَدید!
خلوتی که شلوغ شد
طوفانی از واژه ها
همه ی دغدغه های من
سنای من
سیسمونی و باقی قضایا
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com