خلوت من
کوچه ی کودکی هایم
.................................................. صدای قلبت ............................................
دراز بود
با دیوارهای سفید
و درختهای کم.
پُر از لِی لِی و گرگم به هوا
پُر از «مِهری» و «لیلا»!
گرما بود و شرجی
سیل بود و بارانی
صفا بود و مهربانی.
سرشار از سادگی
مملو از پاکی
لبریز از عشق
...کوچه ی کودکی هایم.
پایین نوشت1: بخش عمده ای از خاطرات کودکی هام، گره خورده با ایام دهه ی فجر و جشن های مدرسه ای و سرودهای انقلابی. یه نوستالژیِ شیرین...
پایین نوشت2: تا حالا نشده بود دو تا پست پشتِ سرهم دل نوشته های خودمو بذارم. اما حس کردم این دل نوشته برای این روزها مناسبه و اینجوری شد خلاصه.
پایین نوشت3: شاید مدتی نباشم، یا دست کم اینجا به روز نشه. ولی مدیونین اگر فکر کنین خیال دارم وبلاگ رو تعطیل کنم و از این جلف بازیا! در آینده (اگر زنده بودم) بر خواهم گشت!!
التماس دعا...
یعنی
مادری هستم.
تو
شبیه حسِ خوشایند
در وجودم
جوانه می زنی
بال و پر می گیری
می پری.
من
آرام آرام
ذره ذره
نفس نفس
عشق می ورزم.
هنوز هم
باورم نمی شود
مادری باشم...
پایین نوشت1: میلاد پر شکوه پیامبر اکرم (ص) و امام صادق (ع) بر همگان مبارک.
پایین نوشت2: اگه خدا بخواد دارم خیاط میشم!
پایین نوشت3: دلم برای شهر و دیارم یه ذره شده. برای وقتِ رفتن، لحظه شماری می کنم.
Design By : RoozGozar.com |