خلوت من
منو میشناسی... من همونم که هر وقت از همه نا امید شد, سراغت میاد. همون که هر وقت گرفتار شد یادت می افته. فقط وقتی مشکل داشت, نمازشو با حضور قلب می خونه. من همونم که همیشه شاکیه, تو همه چیز بهش دادی ولی فقط گِله می کنه. همون که هزار تا قول بهت می ده تا به آرزوش برسونیش, اما خیلی زود همه چیز یادش میره... من همونی هستم که همیشه دعاهاشو با مهربونی گوش دادی و اجابت کردی. همون که بهش یاد دادی اگه برای دیگرون دعا کنه بیشتر به اجابت می رسونی تا برای خودش! من همون مغروری هستم که ذره ذره فروتنی رو یادش دادی. کوچیک شدن رو یادش دادی و قلب بزرگ داشتنو. گفتی ازت چیزای بزرگ بخوام و من هر چی خواستم کوچیک و بی ارزش بود... دنیایی بود. تو اما هر چی اجابت کردی بزرگ بود و بزرگوارانه. نمی دونم چرا در حالیکه به ندرت همون بنده ایی بودم که می خواستی, اما تو همیشه همون خدایی بودی که می خواستم. منو ببخش... تا حالا نزدیکی ِ خدا رو دیدی؟ « نَحنُ اَقرَبُ مِن حَبلِ الوَرید». تا حالا فکر کردی از رگ گردن نزدیک تر, دقیقا یعنی چی؟ وقتی می گیم فلان چیز به من نزدیکه, یعنی از لحاظ مسافتی درنزدیک ترین شرایط نسبت به من قرار داره. وقتی می گیم "من از تو دورم" یعنی فاصله ی زیادی با هم داریم. یعنی مثلا من اهوازم و تو تهران! خب ازاهواز تا تهران هم کیلومتر ها مسافت هست, پس خیلی دوره. امااینا همه اش از بُعد مسافته . اینکه خدا از رگ گردن به ما نزدیک تره, باید چیزی فراتر از بُعد مسافت و فاصله های فیزیکی باشه. یعنی یک فاصله ی ماورائی! حالا این فاصله ی ماورائی درباره ی خدا به کمترین حدش می رسه, اونقدر کم که نمی شه براش حد و مرز مشخصی قائل شد. همین جوری توی موضوع اول – یعنی فاصله ی ماورائی – موندیم و درکش نکردیم, دیگه این همه نزدیکی, خیلی از حدّ درک و فهم ما بیشتره. این از همون موضوعاتیه که هروقت بهش فکر می کنم بیشتر گیج میشم و بیشتر می فهمم که نمی تونم بفهمم! وقتی خدا, از خودم به من نزدیک تر باشه, این یعنی ازخواسته ی من, از غم من, از مشکل من و از دل من بیشتراز خودم خبر داره. من شاید نتونم بفهمم که دقیقا چی می خوام, یا چه چیزی برام صلاحه. اما به این ترتیب یکی بغل دستم (نزدیک تر از رگ گردن) هست که همیشه بهترین راه رو بلده و من رو به سمتش هدایت می کنه. وقتی این نزدیکی یک نزدیکی معمولی و مسافتی نباشه, میشه اطمینان داشت که تکیه گاه و پشت گرمی قابل اعتمادی داریم که میشه همه ی لحظه ها رو به دستش بسپاریم. وقتی همه چیزو دست خودش بدونیم, دیگه به خاطر اتفاقات ناگوار و مشکلات و سختی ها غصه نمی خوریم. بلکه مطمئن می شیم که این همون مصلحتی است که ما درکش نمی کنیم. توی ماه رمضان, این نزدیکی خیلی بیشتر احساس میشه. حتی بیشتراز رگی که در گردن ما قرار گرفته... حالا که اینقدر خدا رو به خودم نزدیک احساس می کنم, باید از ثانیه ثانیه ی این نزدیکی استفاده کنم. خدایا... منو... به حال خودم وا مگذار. معنای روزه, تنها خودداری و امساک از خوردن و آشامیدن نیست بلکه از معاصی هم باید خودداری کرد. این از آداب اولیه ی روزه برای مبتدی هاست (و آداب روزه برای مردان الهی که می خواهند به معدن عظمت برسند غیراز این است)... - امام خمینی (ره)-
تیمارستانی اگر سراغ داشتید خبرم کنید که یک شهر دیوانه سراغ دارم دست نخورده نه به آدم می مانند و نه به گنجشک فقط می خواهند متفاوت باشند همین. - ضیاء الدین ترابی-
Design By : RoozGozar.com |